سوگواری رولان بارت برای مادرم(در انتظار چاپ)
طرح جلد کتاب اثری از هنرمند گرافیست حسین فیلی زاده بر اساس نقاشی از محمدپیرحیاتی (مونس) تحت عنوان«داغ تابستانی و نور ناآشنا» است.
«بند کفشهایم را
هنوز هم مادرم
سفت میکند در رؤیا
بند کشفهایم را
زندگی هر روز
چفت میکند با رؤیا»[1]
مقدمه [2]
«سوگواری رولان بارت برای مادرم»، کتابی است در راستای «یارشناسی و کارشناسی» که سالیان درازیست استاد مونس در آثارش بدان میپردازد.
«هرکس ز در درآمد گفتم که یارم آمد این باوری غریب است اما به کارم آمد»[3]
بدیهی است که رویکرد تطبیقی اخیر به طور ضمنی پرده از رخ «رولان بارت شناسی» نیز برخواهد داشت ولی هدف کتاب بسی فراتر از آن است، شاید خود شناسی و انسان شناسی است که هر دو نویسنده از «عشق به مادر» به «مشقی از مادر» رسیدهاند که حاصل آن دو کتاب گردیده است: ابتدا کتاب «خاطرات سوگواری» اثر رولان بارت نویسنده فرانسوی و دیگری کتاب حاضر «سوگواری رولان بارت برای مادرم» اثر محمد پیرحیاتی(مونس) نویسنده ایرانی ساکن نروژ که اگر «یارشناسی و کارشناسی مادرانه» نیز نام گیرند اغراق نکردهایم.
رولان بارت در کتاب خود – «خاطرات سوگواری»- چنان دچار «خود درگیری» شدیدی با خاطرات مادر از دست رفتهاش میگردد که گاهی اوقات از سنگینی نگاه او به این رنج و فقدان، نفس آدمی بند میآید. از سوی دیگر نویسنده ایرانی با رویکرد تطبیقی نه تنها به این رنج و فقدان در کتاب «رولان بارت» پرداخته است بلکه رنج و غم این فقدان مشترک- از دست دادن مادر و خاطرات او- را از زاویه تجارب خود چنان نگریسته است که میتواند تأمل برانگیز و در عین حال به حمل یا بهتر است بگوییم «پذیرش» این تجربه گریز ناپذیر، یاری رساند. به قول استاد مونس رولان بارت به ما میآموزد:«فقدان مادر از دست دادن خویش است در نگاه دیگری، نگاهی که تا به حال و بهتنهایی، مادر به پرستاریاش قیام کرده بود».
هرچند رولان بارت به نیکویی و وفادارانه بعد از مادرش به پرستاری تمام قد تبدیل شده بود که این نگاه افتاده در «باغ زمستانی» را جهانی کند ولی نویسنده ایرانی به یاری بارت شتافته و از این تجربه مشترک با زبان و بیان و لحنی دیگر طرحی را ارائه مینماید تا بلکه از «داغ تابستانی»[4]خود در این «مهرنامه مادری» نیز پردهای برداشته باشد. مادری که توانست برای فرزندش شناسامهای ازلی و معنوی را در آن «روز تابستانی» به یادگار بگذارد.
«قلک افتاد
از دستم شکست
مادرم از خواب
بیدار شد نشست
رنگ ماهیهای
حوض خانه باز
خیس و پولکدار
در جانم نشست»[5]
مادری که توانست «پل» ارتباطی میان «شاهزاده محمد لرستان» و «پیر حیات الغیب لرستانی» را کشف نماید و اگر این مادر – فاطمه رشنو- نبود هرگز فرزندش- محمد پیرحیاتی (مونس)- به معنای ازلی آن «داغ تابستانی» یا «نور ناآشنا» و رابطهاش با «سرّ مدوّر» و «کِرِ داوِت وِ دورِت» نیز در «حکمت پشت دل» پی نمیبرد و با آن انس نمیگرفت و زندگی نمیکرد.
به همین علت و دلیل است که وقتی خبر پرواز مادرش را به او میدهند، میگوید:
«مادرم امروز پرواز کرد و رفت زندگی را عارفانه کرد و رفت
مادر خوبم به هنگام عروج گفت یارم، یاعلی میکرد و رفت»[6]
شاید بتوان گفت در این دو بیت نیز اسراری را فرزند از مادرش به یادگار میگذارد که نه تنها نشان از آن «داغ تابستانی» دارد بلکه ارتباطش را با «سرّ مدوّر» نیز برملا مینماید. هرچند رولان بارت ادامه و ردّپای خود را در بسیاری از اندیشمندان و متفکران جهان بهجا گذاشته است، ولی بیگمان برای نخستین بار است که این ردّپا با رویکردی عرفانی از سوی نویسنده و سالکی ایرانی – محمد پیرحیاتی(مونس)- خود را آشکار مینماید که تأمل برانگیز و قابل اعتناست.
«مادرم
در طول شب
گهوارهام را
به روز پاس میداد
پدرم
مدام هر شب
به نور ماه
آرام آب میداد
رو به خورشید
نشستنم امروز
حاصل عشقی است
با نور جواب میداد».[7]
زهره پیرحیاتی
(کاندیدای دکتری روانشناسی دانشگاه تهران)
[1] . پازک و سالک ایرانی، محمد پیرحیاتی(مونس)، انتشارات محراب، ص 48.
[2] . مقدمه حاضر و تمامی جملات و اصطلاحات داخل گیومه، اقتباسی از کتاب حاضر-««سوگواری رولان بارت برای مادرم»- است.
[3] . پراکندههای پرنده، محمد پیرحیاتی(مونس)، انتشارات واژه آرا،ص142.
[4] . همان طور که ملاحظه میکنید نوشته حاضر به مثابه یک مقدمه کوتاه نیز دارای برخی «کلمات»، «کلید واژه » و «اصطلاحاتی» است که بدون تفسیر و تأویل نمیتوان از آنها عبور کرد و در تعریف لغوی صرف معانی آنها به دست نمیآید به همین جهت از تعریف آنها در اینجا خودداری میگردد ولی در کتاب حاضر مفصل بدانها پرداخته شده است.
[5] . پازک و سالک ایرانی، محمد پیرحیاتی(مونس)، انتشارات محراب، ص90.
[6] .دو بیتی از محمد پیرحیاتی(مونس) است که برای مادرشان سرودهاند.
[7] . پازک و سالک ایرانی، محمد پیرحیاتی(مونس)، انتشارات محراب، ص 22.